بانگ خبر، چهارمین پیشنشست همایش «خانه، خانواده و محله» با عنوان «فرآیند تحولات کالبدی مسکن در ایران» با هدف بررسی دگردیسی خانه و فضاهای مسکونی در ایران، سهشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۱ با حضور مهتا میرمقتدایی (رئیس بخش برنامهریزی و طراحی شهری مرکز تحقیقات مسکن، راه و شهرسازی) و فرزانه فرشیدنیک (عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات) برگزار شد.
در این نشست که با همکاری مرکز مطالعات فرهنگ و اندیشه دینی دانشگاه تربیتمدرس برگزار شد، فرزانه فرشیدنیک با اشاره به مسئله کلانِ پژوهشی در همایش «خانه، خانواده و محله» و مجموعه نشستهای آن مبنی بر توجه به نقش مسکن در بهبود کیفیت زندگی و رشد و توسعه جامعه، از ضرورتهای پرداختن به الگوی فرهنگی مسکن سخن گفت و تصریح کرد به منظور تأمین مسکن مطلوب، شناخت ابعاد گسترده فرهنگی، اجتماعی، اقتصاد سیاسی، مدیریت شهری، برنامهریزی و طراحی شهری و … ضروری است و تقریباً در تمامی ابعاد مذکور در ایران شاهد فقر ادبیات هستیم. از آنجا که مسأله مسکن علاوه بر ابعاد اقتصادی، دارای ابعاد مختلف اجتماعی و فرهنگی است، طبیعتاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز بخشی از اولویتهای پژوهشی خود را به برگزاری گفتوگوهای ملی و پژوهش در این حوزه با حضور محققان و منتقدان عرصههای مختلفِ مرتبط با این موضوع اختصاص داده است.
وی افزود: «خانه» محلی برای آرامش و سکون و در عین حال تعامل با دیگران است. نخستین سطح از تعاملات اعضای جامعه در داخل خانواده و در فضای «خانه» شکل میگیرد و بنابراین شکل و فرم خانه، میتواند تأثیری بسزا بر تعاملات اعضای خانواده داشته باشد. خانه، غاییترین مکان و کالبدی برای نمایش تمام عیار سبک زندگی آدمی و محمل قرارگاههای رفتاری گستردۀ فعالیتهای زندگی است که حتی با وجود کم شدن ساعات حضور افراد خانواده؛ همچنان جایگاه ویژهای در تعریف فرد و هویتاش در خلال انتخابهای زندگیاش یا همان سبک زندگی دارد.
خانههای سنتی علاوه بر تأمین سرپناه به نیازهای متنوعی همچون استراحت، دیدار خانواده، آموزش، تفریح و گذران فراغت و کار و پیشه پاسخ میدادند. این عملکردها در دنیای مدرن و پس از انقلاب صنعتی به تدریج از خانهها گرفته شد. بر اساس نتایج همایش جهانی ابعاد اجتماعی مسکن (۱۹۷۵، دانمارک) هرچند نخستین نیازی که خانه پاسخگوی آن است، ایجاد سرپناه است، اما «یکی از هفت نیاز مهمی که خانه باید پاسخگوی آن باشد و شاید مهمترین آن «روابط خانوادگی» است. این در حالی است که بسیاری از خانههای امروز، در تأمین نیازهای روانی و فرهنگی کاربران فضا ناموفق هستند. بیتوجهی به تأثیر فضای کالبدیِ خانه، تبعاتی اجتماعی در سطحی گسترده دارد. برخی از پروژههای انبوهسازی مسکن به دلیل عدم توجه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی مسکن و نسبت میان خانه، خانواده و محله، موجب شکلگیری فضاهای کسالتآور و جرمخیز در مجتمعهای مسکونی و جایگزینیِ پدیده «بیمسکنی» با پدیده «بدمسکنی» شده است. خانۀ نامناسب میتواند زمینهساز کاهش تعاملات مثبت اعضای خانواده، افزایش خشونت خانگی، کاهش تمایل به فرزندآوری، زمینهساز گذران فراغت در بیرون از منزل، عدم احساس تعلق، عدم امنیت، انزوا، افسردگی و در نهایت افزایش آسیبهای اجتماعی گردد. به همین دلیل پروژههای ساختوساز علاوه بر نیاز به تأمین زیرساختهای عمرانی، مستلزم انجام پژوهشهایی گسترده و همهجانبه در خصوص ابعاد فرهنگی و اجتماعی مسکن و توجه به نسبتِ میان «فضا و فرهنگ» و ضرورت توجه به ارتباط میان «خانه، خانواده و محله» است تا شاهد بهبود کیفیت زندگی افراد باشیم.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به اهمیت رویکرد «محلهگرایی» در ساخت مسکن اشاره کرد و افزود: در دهههای اخیر رویکرد محلهگرا یا محلهمبنا، یکی از مهمترین تحولات در مدیریت شهریِ نوین بوده اما در کشور خود کاربست این رویکردها ازجمله طراحی خانه در پیوند محله را نمیبینیم. در نظر گرفتن «خانه» به عنوان بخشی از «محله» نقش موثری در شکلگیری اجتماعات منسجم محلی دارد. در گذشته، محلهها، استوار ترین و پرشور ترین فضای زیستی شهروندان بوده و وابستگیِ افراد به محله، بسیار عمیق و کارساز بوده است در حالی که امروزه این وابستگیها به دلایل مختلف از جمله توسعه ناپایدار شهری و عدم لحاظ نمودن ویژگیهای محلهای در پروژههای انبوهسازی مسکن در کلان شهرها از بین رفته که نیازمند بازنگری است.
در ادامه مهتا میرمقتدایی به سیر تاریخی تحولات مسکن اشاره کرد و گفت: از دهه ۱۳۳۰ به بعد پس از پشتسرگذاشتن تحولات ناشی از جنگ جهانی دوم، اشغال ایران، مرگومیرهای ناشی از قحطی و ایجاد تحولاتی چون رشد جمعیت، رشد نسبی اقتصادی و گرایش به شهرنشینی، کشور تاحدودی به ثبات رسید و پس از آن مسئله مسکن شکل گرفت. اولین مجموعههای مسکونی شرکتی یا ارگانهایی مانند راهآهن، آموزشوپرورش و …، شروع به رشد و نیاز مسکن را رفع کردند. کمکم در پی تحولات اجتماعی، تحولاتی نیز در فرم و شکل ساختمانهای مسکونی پدیدار گشت. مدلهای مسکونی اولیه ما، یک الگوی حیاطمرکزی داشتند که ساختمان در اطراف آن شکل میگرفت اما این الگو دچار تغییر شد که چند دلیل باعث آن بود؛ ازجمله کوچکشدن خانوادهها که طی این فرآیند خانوادههای بزرگ تبدیل به خانوادههای هستهای شدند. دوم، طرحهای توسعه شهری که ابتدا طرحهای خیابانکشی در ۱۳۱۰ بود و کمکم در دهههای ۳۰ و ۴۰، این طرحها اندازه تفکیک زمینها را تعیین کردند. بنابراین با تغییر در ساختار شهری، افزایش قیمت زمینها و شروع طرحهای توسعه شهری، الگوی حیاطمرکزی به الگوی ساختمانهای آپارتمانی تبدیل شد که در آن حیاط، بخش مشاع ساختمانی شد.
او در ادامه همزیستی اقشار مختلف جامعه اعم از فقرا و ثروتمندان در کنار یکدیگر، وجود کوچههای خصوصی و قراردادن مرکز مستقل برای هر محله را ازجمله ویژگیهای الگوی قدیم معماری برشمرد و با مروری بر دورههای تاریخی، ویژگیهای معماری هر دوره را یادآور شد و گفت: در دوره ناصرالدینشاه (۱۲۲۶-۱۳۰۴) همراه با سفر به اروپا و الهام از مدلهای غربی، سعی در پیاده کردن مدلهای مدرنیسم در کشور بود اما در این دوره با وجود اینکه معماری ترکیبی از مدلهای غربی و ایرانی بود، معماری ایرانی غلبه داشت اما در دورههای بعد، به تدریج نقش معماری ایرانی کمرنگتر شد. تحولات اصلی در معماری معاصر، در زمان پهلوی اول یعنی بین ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ شروع شد. اولین موج تفکیک اراضی و خانهسازی، رواج بافت شطرنجی و تفکیک کاربریهای شهری، پیدایش سکونتگاههای طبقه متوسط، بافت جدید مسکونی با تقسیمبندیهای ریزتر در این دوره اتفاق افتاد؛ بهطوری که ما شاهد فاصلهگرفتن از معماری ایرانی و الهام از الگوهای غربی در این دوره هستیم. در دوره پهلوی دوم یعنی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ شاهد اولین برجسازیها در ایران هستیم. در این دوره ساختمانها مرتفعتر و بافت شهری پرتر شد که ساختمان پلاسکو، ساختمان آلومینیوم، مجموعه بهجتآباد از جمله آنها هستند. بعد از پیروزی انقلاب از سال ۵۷ تا سال ۶۷ زمان پایان جنگ، به دلیل شرایط اجتماعی دوران جنگ، لغو موقت طرحها و برنامههای شهرسازی را داشتیم اما پس از جنگ، با انفجار برجسازی مواجه شدیم. در این دوران، تهران در نواحی غرب و شمال غرب و حاشیهها رشد کرد و با رواج انواع سبکهای معماری، شهرکسازیها توسط تعاونیهای مسکن در حاشیه شهر اتفاق افتاد.
رئیس بخش برنامهریزی و طراحی شهری مرکز تحقیقات مسکن با طرح این سوال که «آینده مسکن در ایران چگونه خواهد بود؟»، ضمن اشاره به انحراف از طرح پیشبینیشده ایدهآلی منطقه ۲۲ تهران، اهمیت توجه به آن را متذکر شد و تأکیدکرد: منطقه ۲۲ تهران قرار بود منطقه ایدهآل سبز به همراه دریاچه باشد که در آن محیط مناسبی برای ساخت خانههای ویلایی با فضاهایی برای دوچرخهسواری و غیره ایجاد شود اما این منطقه تبدیل به یک منطقه پر از برجهای متراکم با قیمتهایی پایینتر از منطقه متوسط تهران شد که در جای خود مشکلات مختلفی را رقم خواهد زد. سکونت جمعیت کثیری از افراد در برجهای ۳۰۰ واحدی، علاوه بر مشکلات در تأمین آب و برق آنها، مسائل فرهنگی زیادی را در پی خواهد داشت که نیازمند برنامهریزی و سیاستگذاریهای مناسب است.