بانگ خبر، دکتر حسینی و دکتر نصیری و معاونین سازمان بهزیستی به عنوان صاحب مجلس ضمن حضور در مراسم به میزبانی میهمانان، بویژه رئیس جمهور و رئیس دفترشان، وزرای تعاون، کار و رفاه اجتماعی و دادگستری و معاونین ایشان، روسای کمیسیون های اجتماعی و آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، سخنگوی دولت، دستیار اجتماعی رییس جمهور و جمع کثیری از میهمانان می پرداختند.
از همان حوالی میدان ونک پیش از رسیدن به دیوارهای شیرخوارگاه آمنه، صدای دمامزنی و سنج ـ که ویژه مراسم عزاداری جنوبیهاست ـ در خیابان طنینانداز شده بود. خیابانی که حالا از جمعیت سوگوار پر شده بود؛ مردمی که برای وداع نمادین با ۴۷ کودک شهید جنگ ۱۲ روزه آمده بودند.کودکانی که در میانه بازی، خواب و خیال، با موشکهایی که از آسمان آمد، پرپر شدند.
مقابل شیرخوارگاه، میزهایی آراسته به قاب عکسهای کودکانه چیده شده بود. تصاویری از صورتهای معصوم، لبخندهای ناتمام و زندگیهایی که مجال بزرگ شدن نیافتند. شمعهایی که رهگذران به احترام روشن میکردند، و گلهایی که از نهادهای دولتی و خصوصی به نشانه تسلیت تقدیم شده بود، چهره ورودی شیرخوارگاه را به صحنهای از سوگ ملی بدل کرده بود.
در حیاط شیرخوارگاه، چادری بزرگ برپا شده بود مزین به تصاویر ۴۷ کودک شهید و در کنار هر عکس، عروسکی آویزان بود به یاد کودکی بر باد رفته.
کودکانی از مراکز بهزیستی همراه مربیان خود آمده بودند یا کودکانی که در کنار خانوادههایشان با دیدن پوسترهای تبلیغاتی آمده بودند، در فضای مراسم حضور داشتند.
برخی از کودکان دارای معلولیت بودند؛ کودکانی که با کمک ویلچر یا بهسختی قدم برمیداشتند از کهریزک کرج خود را به این مراسم رسانده بودند تا همدلی و همدردی را در سوگ همسنوسالهای خود معنا کنند. حضور آنها توجه بسیاری از خبرنگاران و دوربینها را به خود جلب کرد؛ کودکانی که با نگاههای پرمعنا و دستهای کوچکشان، صدای خاموش یک مطالبه بزرگ بودند.
در میانه مراسم، فاطمه مهاجرانی؛ سخنگوی دولت وارد محوطه شد. ابتدا شمعی روشن کرد و سپس در حلقه کودکان بهزیستی قرار گرفت. او در جمع خبرنگاران گفت: «اقدامات حقوقی جمهوری اسلامی در جریان است. وزارت امور خارجه در حال جمعآوری دادهها و مستندسازی گزارشهاست. همین فشارها بود که چندی پیش، یک نهاد بینالمللی حمله به زندان اوین را مصداق جنایت علیه بشریت اعلام کرد. حتی اگر این روند ۲۰ سال هم طول بکشد، پیگیری خواهیم کرد. این تلاشها میتواند به تقویت سازوکارهای جهانی برای رسیدگی به جنایات علیه کودکان منجر شود.»
اما بخش غافلگیرکننده مراسم، ورود مسعود پزشکیان؛ رییس جمهور به شیرخوارگاه آمنه بود؛ او در میان موجی از کودکان بهویژه کودکان دارای معلولیت قرار گرفت و در لحظههایی پر از احساس، برخی از آنها را در آغوش کشید.
رئیسجمهور در سخنانی کوتاه گفت: «۴۷ کودکی که در این جنگ ناجوانمردانه شهید شدند فرزندان ما بودند، همانند فرزندان و نوههای خودمان. ما با موجوداتی وحشی طرف هستیم که کودکان را میکشند.»
یکی از دختران تحت حمایت بهزیستی، در برابر رئیسجمهور، شعری خواند؛ شعری که اشک مهمان چشمان حاضران کرد:«آنها جنگطلب نبودند… کودکانی در میانه بازی، خواب و خیال اما همه آن رویاها ناتمام ماند و مادران با آغوشی خالی، جا ماندند…»
کاظمی دبیر مجمع کنوانسیون حقوق کودک وزارت دادگستری که بههمراه همسر و دختر خردسالش در این مراسم حضور داشت، گفت:«پیگیریها در دو مسیر در حال انجام است؛ نخست در سطح بینالمللی از سوی ریاستجمهوری و دوم در قالب رسیدگی حقوقی به شکایت خانوادههایی که متحمل خسارتهای مالی و جانی شدهاند.»
در میان جمعیت کودکانی که در مراسم یادبود ۴۷ کودک شهید جنگ ۱۲ روزه حضور داشتند، رومینا دختربچهای کلاس سومی از احساسش گفت.
او در مرکز مهر فخر صادق تحت پوشش بهزیستی زندگی میکند، و از پدر و مادرش تنها خاطرهای دور برایش مانده و میگوید:«من نه خواهر دارم و نه برادر. تک فرزند بودم… وقتی شنیدم که اسرائیل و آمریکا ۴۷ کودک را شهید کردند، خیلی ناراحت شدم. انگار برادر و خواهرهای خودم را از دست دادم. از اون روز همیشه به یادشون هستم.
لحظهای سکوت کرد، نگاهی به قاب عکس یکی از کودکان شهید انداخت، و با جملهای که از دل کودکانهاش برخاسته بود، ادامه داد: «اگه یه نفر بچهها رو بکشه، همین درد، همین دلتنگی برای همه دنیا میاد…»
رومینا، با زبان ساده و بیپیرایهاش، حقیقتی را فریاد زد که گاهی هزاران کلمه رسمی و حقوقی نمیتوانند بیانش کنند اینکه کشتار کودکان دامنگیر جنایتکاران خواهد شد و درد کودک یک جهان را به درد میآورد.
پلاکاردهایی که توسط مراکز بهزیستی در دست کودکان قرار داشت با شعارهایی چون «زندگی، حق تو بود» و «کودکی من ناتمام ماند» پر شده بود. عکسهای یادگاری مردم با این نوشتهها به روایت بیصدای این جنایت جان میداد جنایتی که هدفش خاموش کردن کودکیها بود.
مراسم در فضایی سنگین اما پرشور به پایان رسید اما صدای کودکان و عروسکهایی که خاموش شدند، حالا بلندتر از هر فریادی در دل شهر میپیچد.
