بانگ خبر، به نقل از وبدا، من هاله خلیلی هستم، متولد ۲۷ مرداد ۱۳۵۱. بیش از ۲۰ سال است که در نظام پرستاری کشور خدمت میکنم و در کنار بیماران بودهام. در دانشگاه علومپزشکی اصفهان تحصیل کردم و پس از پایان مقطع کارشناسی، دوران طرح خود را در بخش CCU بیمارستان قلب شهید رجایی گذراندم. مدتی بهصورت قراردادی در همانجا فعالیت داشتم و سپس به بیمارستان کسری رفتم. ابتدا در بخش جراحی قلب و بعد از مدتی کوتاه در CCU مشغول شدم.
در آن دوران برای شرکت در آزمون RN آمریکا مطالعه میکردم. با داشتن مدرک آیلتس، حدود یک سال برای RN آماده شدم و در سال ۲۰۰۸ در تایلند آزمون دادم و موفق به اخذ مدرک RN شدم. تصمیم داشتم برای ادامه کار به آمریکا بروم اما به دلایل خانوادگی امکانپذیر نشد و به ایران بازگشتم. پس از بازگشت، در بیمارستان نیکان اقدسیه در بخش POST CAT و CCU مشغول به کار شدم. همزمان در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کردم و در رشته آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه آزاد تهران پذیرفته شدم.
در دوران تحصیل، کار نیز میکردم تا اینکه با تولد دختر دومم مدتی وقفه کاری داشتم. آن زمان هد نرس بیمارستان نیکان بودم. پس از مدتی به بیمارستان آرمان رفتم و از سال ۱۳۹۸ بهعنوان سوپروایزر فعالیت میکنم. ابتدا یک سال و نیم سوپروایزر آموزشی بودم و سپس سوپروایزر بالینی شدم. در حال حاضر نیز در بیمارستان مهر بهعنوان سوپروایزر مشغول به کارم. همزمان در آموزشگاه زبان اسپیکان تدریس میکردم، اما اکنون به دلیل مشغله کاری، فقط به تدریس خصوصی ادامه میدهم.
در مورد خاطرات کاری، همیشه در بخشهای ویژه CCU فعالیت داشتهام. یکی از خاطرات خوبم مربوط به دوران طرح در بیمارستان قلب شهید رجایی است. شبی بیماری ۳۷ یا ۳۸ ساله با سکته قلبی (MI) به بخش آوردند که دچار ایست قلبی شد. پس از انجام CPR، بیمار بازنگشت. طبق دستور، بیمار باید حدود یک ساعت دیگر روی مانیتور میماند. من که پرستار مسئول او بودم، بسیار ناراحت شدم. همه داروهای تزریقی مانند دوپامین و دوبوتامین را باز گذاشتم و مانیتور را روشن نگه داشتم. حدود ساعت دو شب، ناگهان ریتم قلبش برگشت. با CPR مجدد، او احیا شد، به دستگاه وصل شد و صبح اکستوبه شد. وقتی خانوادهاش آمدند، همگی با اشک شوق گریه کردیم؛ لحظهای که هیچوقت فراموش نمیکنم.
اما تلخترین خاطره کاریام مربوط به برادرزاده ۱۴ سالهام بود که به سرطان خون مبتلا شد. خودم او را CPR کردم اما متأسفانه فوت شد. آن لحظه یکی از سختترین تجربههای زندگی حرفهایام بود و هرگز فراموش نمیشود.
پرستاری شغلی است آمیخته با تلخی و شیرینی، و این خاطرات همیشه با ما میمانند.
